زنجیره ی عشق ...
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : نادر
تاریخ : سه شنبه 25 بهمن 1390
نظرات

 


و او به زن چنین گفت: “شما هیچ بدهی به من ندارید.

من هم در این چنین شرایطی بوده ام. و روزی یکنفر هم به من کمک کرد.

همونطور که من به شما کمک کردم. اگر تو واقعا می خواهی که بدهیت رو به من بپردازی،

باید این کار رو بکنی.


نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه!

چند مایل جلوتر زن کافه کوچکی رو دید و رفت تو تا چیزی بخوره و بعد راهشو ادامه بده،

ولی نتونست بی توجه از لبخند شیرین زن پیشخدمتی بگذره که می بایست هشت ماهه

باردار باشه و از خستگی روی پا بند نبود.


او داستان زندگی پیشخدمت رو نمی دانست و احتمالا هیچ گاه هم نخواهد فهمید.

وقتی که پیشخدمت رفت تا بقیه صد دلار شو بیاره ، زن از در بیرون رفته بود،

درحالیکه بر روی دستمال سفره یادداشتی رو باقی گذاشته بود.


وقتی پیشخدمت نوشته زن رو می خوند اشک در چشمانش جمع شده بود.

در یادداشت چنین نوشته بود: “شما هیچ بدهی به من ندارید.

من هم در این چنین شرایطی بوده ام و روزی یکنفر هم به من کمک کرد،

همونطور که من به شما کمک کردم اگر تو واقعا می خواهی که بدهیت رو به من بپردازی،

باید این کار رو بکنی.


نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه!


همان شب وقتی زن پیشخدمت از سرکار به خونه رفت در حالیکه به اون پول و

یادداشت زن فکر می کرد به شوهرش گفت:


"دوستت دارم اسمیت همه چیز داره درست میشه…"


به دیگران کمک کنیم بلاخره یک جا یکی به ما کمک میکنه و قول بدیم که


نگذاریم هیچ وقت زنجیر عشق به ما ختم بشه


این داستان رو برای هر کس که دوست دارید بفرستید…

نگذارید زنجیر عشق به شما ختم بشه


تعداد بازدید از این مطلب: 491
برچسب‌ها: زنجیره ی عشق , , , ,
موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 84
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








نادر حیدرنژاد . 09113203206 . املاک حیدرنژاد . ویلا و مستغلات آمل


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود